سما جون سما جون ، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره
زهرا جون زهرا جون ، تا این لحظه: 20 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

روزمره های دخترانم

نوستالژی عروسکی ...

عزیزی ... بردمت گیفتت رو دریافت کردی از قاصدکی که چند روز پیش تو خونه بود خواسته بودی واست خبر برسونه به من که باربی میخوای و منم همون رو بهت هدیه دادم ... وقتی بازش کردی کلی ذوق کردی ... مامان همونه که خودم آرزوش رو داشتم ... (: همه تیچرا تو مؤسسه کلی خندیدن ... الان از دعوتی دوم عمه جونا برگشتیم ... آبجی پیش بچه ها خونه بی بی موند ... بهش اجازه دادم این یکی دو روز رو آزاد باشه ... با مهنا جون باشه - داروت رو خوردی ... داری دورا میبینی ... آرزوی بعدیت داشتن عروسک دوراست که خاله فاطمه جون زحمتش رو واسه تولدت کشیدن ... جالبه که خاله مریم میگفت خاله محبوبه هم همون رو واست خریده ...هههههههههه ... یه دفعه حسابی به آرزوت میرسی (:  ...
4 تير 1393

تابستون با طعم ماه رمضون ....

کلی نوشتم پرید .... ): خوبیم شکر خدا ... این چند روز درگیر عمه جونا بودیم ... دوشنبه شب اومدن ... تا دیروز درگیر رت و آمداشون بودیم یه پا خونه عمه اشرف .. یه پا خونه برادر شوهر مه نصرت - آخه اونا با هم بودن -  ... امروز هم دعوتی دوم شونِ، دوست و آشناهاشون ... سما جون همون شب به طور ناگهانی دچار تب شد ... مجبور شدیم واست آنتی بیوتیک شروع کنیم ... الان بهتری ... دیشب مهنا جون و صالح جون اینجا خوابیدن ... همه تون خوابین ... آقا جان رفتن اداره دارایی و منم کلی خاطرات تون رو نوشتم اما پرید ... تابستون امسال رو با شروع ماه میهمونی ، شروع میکنیم ... امیدوارم هوا خوب باشه ... روزه داری سخته خداییش تو گرما ...اما خدا تحمل ش ...
4 تير 1393